بازیگر
بزار یه چیزی رو بهت بگم نیامده به هستیَم..
نمیدونم چند درصد ادما توی دوران کودکی یا نوجوونیشون وقتی ازشون میپرسیدن دوست داری در آینده چیکاره بشی؟ سریع میگفتن : بازیگر!
و خیلی ها هم با مکثی نسبتا طولانی که اول توی ذهنشون صورت زیبا و یا اندام فانتزی و تیپ فلان هنرپیشه ایده الشون نقش میبست و بعد با یه لبخند رو ته لباشون میگفتن بازیگررر!
خیلیامون وقتی بزرگتر شدیم یه درس خیلی بزرگ (متاسفانه) یاد گرفتیم و اون اینکه میشه بدون هیچ دردسر خاصی بازیگر ماهری بود!!!
لازم نیست حتما برای بازیگر شدن صحنه هنر بازیگر قهاری بود.
نه!
کافیه از همون بچگی به ادمای بزرگتر اطرافت خوب نگاه کنی و متبحرانه یاد بگیری که داشتن یه نقاب دوای دردته...
اونوقت ماهرترین بازیگر صحنه زندگیت میشی!
نقابی که بتونی شخصیتت , شرافتت , انسانیتت , احساسات و در کل خود خودت رو به خوبی در پشتش پنهان کنی.
خیلیامون به این نقاب افتخار میکنیم...
خیلیامون لذت میبیریم که خیلی جاها با این نقاب برتده رابطه هامون با دیگرون میشیم...
خیلیامون غرور میکنیم که کسی به درونمون پی نمی بره...
و....
اما میدونی اخر همه این بازی ها فقط یه صحنه جلوی چشام نقش میبنده!!!
سکانس اخر زندگی...
ثانیه هایی که میگن همه ی عمرت مثل یه فیلم از برابر چشمامون عبور میکنه.
ثانیه هایی که میبینیم بعضیامون مفت مفت مفت به خودمون باختیم.
ما حتی بلد نبودیم تاجارهای خوبی باشیم و خودمون رو با هیچ معامله کردیم!!!
.
.
این روزا با دیدن ادمای نقاب داری رنگی معطر تزیین شده عمیقا به خدا تسلیت میگم بابت لحظه هایی که مفت بازنده ایم...
تسلیت میگم بابت همه ی لحظاتی که باعث میشیم خدا به جمله " فتبارک الله ... " خودش شک کنه..
.
.
.
خدای من شرمندتم بابت همه ی لحظه هایی که خودم!!! نیستم.
پ ن:جورچین زندگیت را جوری بچین به خاطر تو نیز شرمنده خدایم نباشم نازنین کودکم