مادرانه تهمینه میلانی
تهمینه میلانی
مامان که شدم:
به پسرم خیلی محبت میکنم اونقدری که بزرگ شد با عشقش مثل یه پرنسس رفتار کنه تا جفتش بفهمه که پسرم تو دستای یه ملکه بزرگ شده!
روزا دستاشو میگیرمو چنان با محبت بغلش میکنم که بغل کردن عاشقونه رو با تمام وجودش یاد بگیره!
یادش میدم که همه ادمها خصوصا همسرشون تشنه محبتند و پنهون کردن عشق و علاقه زندگیش رو سرد میکنه!
یادش میدم که خانهم ها اقابالاسر و سایه سر نمیخوان، عشق،دوست و همراه صمیمی میخوان!
بهش یاد میدم که هیچ وقت دل عشقش رو نشکونه، چون دیگه نمیتونه ترمیمش کنه!
براش کادوهای کوچیک با معنی میخرم تا کادو دادن به ادمهایی که دوسش داره بشه فرهنگش!
بهش یاد میدم اونقدر عاشقونه به عشقش نگاه کنه که انگار قحطیه ادمه!عاشقونه بغلش کنه نه از روی عادت و هوس!
بهش اونقدر حرفای محبت امیز میزنم که کلام پر مهر بشه ورد کلومش!
همه اینکارارو میکنم تا پسرم بشه همونی که همیشه از جفت ایده ال تو ذهنم بوده و هست.اینطوری هم خودش از زندگی لذت میبره هم عشقش!
من به خاطر اینکه یه مرد با محبت دیگه به دنیا اضافه بشه حتما مادر میشم
پ ن: یادم باشد همه این خوب ها را من نیز به مرد کوچکم یاد دهم و البته خیلی چیزهای دیگر